سه‌شنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۶

چهار شنبه سوری

چهارشنبه سوری که از دو کلمه ی «چهارشنبه» منظور آخرين چهارشنبه ی سال و «سوری» که همان سوريک فارسی و به معنای سرخ باشد و در کل به معنای «چهارشنبه ی سرخ»، مقدمه ی جدی جشن نوروز بود.
در ايران باستان بعضی از وسايل جشن نوروز از قبيل آينه و کوزه و اسفند را به يقين شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهيه می کردند. بازار در اين شب چراغانی و زيور بسته و سرشار از هيجان و شادمانی بود و البته خريد هر کدام هم آيين خاصی را تدارک می ديد.
شب آخرين چهار شنبه ي هرسال شب سروروشادي است با گذشت يك سال با همه ي خوبي هاوبدي ها در اين شب ايرانيان بوته هاي خار وهيزم تهيه مي كنند ودر فواصل كوتاه قرارمي دهند و اتش مي زنندو ضمن پريدن از روي اتش مي گويند
"سرخی تو از من زردی من از تو" زرد رنگي وبيماري وكسالت رابا شعله هاي سرخ آتش از خود دور مي كنند
درقديم پس از سوخته شدن خاروخاشاك، خاكستر آنرا بيرون از منزل كنار ديوار جمع مي كردند كسي كه اكستررا بيرون ميبرد

وقتي بر مي گشت ودر مي زد كساني كه در خانه بودند


مي پرسيدند كيه ؟


او جواب مي داد منم


سئوال مي كردند از كجا آمده اي ؟ او مي گفت از عروسي

از او مي پرسيدند چه آورده اي ؟
او ميگفت سلامتي و خوشبختي
در را مي گشودنند وهمگي با هم فرياد شادي و هلهله سر ميدادند
قاشق زني و فالگوش ايستادن هم از آيين هاي چهارشنبه سوري است با اختلاف هايي جزيي در

نحوه ي اجراي آن در هر شهر زن يا مردي كه چادر بر سر كرده و خود را حسابي پوشانده تا شناسايي نشود
قاشق زني از رسم هاي جالب چهار شنبه سوري است كسي كه قصد داشته در مراسم قاشق زني شركت كند چادر سر كرده قاشق وكاسه اي دست مي گرفته معمولا كاسه مسي بوده است
به در منزل همسايه ها واشنايان مي رفته اند و انقدر با قاشق به كاسه مي كوبيده اند تا صاحب خانه در را باز كند و مقداري خوراكي يا پول در كاسه ي او بيندازند از موارد جالب و قشنگ و با مزه قاشق زني، خاطره اي است مربوط به پسر جوان عاشقي كه اجازه و امكان ديدن معشوق خود را آزادانه نداشته چادر سر مي كند و به بهانه قاشق زني پشت در خانه دخترمورد علاقه مي رفته تا بر حسب اتفاق روي ماه معشوق را لحظه اي ببيند . براي جوان امروزي شايد اين موارد بسيار پيش وپا افتاده جلوه نمايد
در روزگار قديم جواناني كه به هم دلبستگي داشتند ممكن بود چند ماه همديگر را نبينند امكان رفت و آمد و ملا قات حضوري اصلا وجود نداشت البته همه اين محروميت رانداشتند كساني كه فاميل ويا همسايه هاي نزديك بودند از
فرصتهایی كه پيش مي آمد همديگر را ملاقات مي كردند