شنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۷

دو سروده از منصور اسا لو

اشعار "تافردا" و"اتوبوس من" از : منصور اسا لو
رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران
شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه



«تا فردا»

شادی مثل پرچم های گل
عشق شبیه دانه های گیاه
مهر مثل ابر آبستن باران
و دوستی
مثل دریای خاطرات ما
از لبه ساحل شنی
که موج بر سینه ساحل بوسه می زند .
این دوستی را
در برابر آئینه هایمان
تا بی نهایت ادامه می دهیم
قطره های مهرت مثل پژواک بوسه ها
از سر شاخه های لبخند و تبسم
سر ریز می کند .
به پرتگاه بازگشتی نیست
چشم ها به دور دست
به فردا
به نور و خورشید
و قلبها گره خورده در هم

تا فردا !



«اتوبوس من»

تو و دانش و عشق در کنارم هستید
در جهل می سپردم راه
تو و بوسه و مهر در خاطرم هستید
گل و غنچه وگلوله در خاطرم بود
عشق هایم در هم تنیده اند
عشق به تو ،
عشق به مردم ،
عشق به خدا ،
عشق به عشق ،
عشق من به سندیکا ،
با عشق تو به من
چه جرمی مرتکب شدیم
وقتی که گفتیم و نوشتیم
دوست داریم
چه تلخ و چه شیرین بود
امروز هم محاکمه شدیم
به جرم سندیکا
لحظه لحظه رؤیاهایم خاکستری و گاه سرخ
و پیراهنم زرد و نارنجی است
حال که با مردمم هستم
پیراهنم آبی است
به رنگ پیراهن کارگران شرکت واحد
وکت و شلوار سورمه ای
به رنگ لباس رانندگان واحد
وچه با شکوه است
لحظه ای که سرود تولد سر دهند
کارگران پیروز شرکت واحد