
در سال 1325 نخستين كنگره نويسندگان ايران در تهران تشكيل شد. اين بزرگترين رويداد ادبی در تاريخ معاصر ادبيات و هنر ايران بود. برجسته ترين نويسندگان و شعرای آن سال ها دركنار نسلی از بزرگان آينده دراين كنگره شركت كردند. كنگره زمانی تشكيل شد كه وزير فرهنگ ايران "ملك الشعرای بهار" بود. در هيات مديره جلسات آن صادق هدايت نشست و احسان طبری بعنوان دانشمند جوان در آن سخنرانی كرد. يكی از بلند ترين و شيواترين سخنان را پرويز ناتل خانلری ايراد كرد و نيما نيز فرصت يافت چند شعر خود را در آن بخواند. همچنان كه به "افراشته" شاعر طنز پرداز ايران اين فرصت داده شد. درحقيقت، كنگره نويسندگان ايران، زيربنای كانون نويسندگان ايران شد، گرچه با فاصله ای بسيار. ده شب شعر كانون نويسندگان در سال 1356، پس از سه دهه، ادامه آن كنگره بود، گرچه در غياب بزرگانی مانند نيما و هدايت، علی اصغرحكمت و ملك الشعرای بهار.
بخشی از سخنرانی افتتاحيه كنگره را كه ملك الشعرای بهار وزير فرهنگ وقت ايراد كرد درپی می آوريم. اين كنگره در زمان نخست وزير قوام برپا شد و ملك الشعرا وزير كابينه او بود.ملك الشعرا بهار كه دوران سالمندی خود را طی می كرد، درسخنرانی خود خطاب به جمع گسترده ای كه در برابر او نشسته بودند و آينده ادبيات و فرهنگ ايران را می خواست به آنها بسپارد گفت:
حيات عبارت ازجنبش وفعاليت است وحيات ادبی نيزهمواره درگرو فعاليتها وجنبش ها بوده و ازين رو حركت انقلابی خواه اجتماعی خواه فكری وعقلی موجب ترقی ادبيات وباعث بروز و ظهور ادبا و نويسندگان بزرگ شده و می شود. همانطوركه جنبش مشروطه موجد و پديد آورنده يك دسته ازادبا و چند مكتب ادبی مهم وچندين استاد وهنرمند نامی گرديد- شك ندارم كه جنبش امروز- جنبشی كه درنتيجه جنگ خونين و حركت آزاديخواهانه روشن فكران و تحول بزرگ سياسی و اجتماعی و ادبی پيدا شده است- بارديگردسته تازه و مكتبی بزرگ واستادانی نامدار برای ما تدارك خواهد كرد كه پيشتازان آن تحول با موجود نبودن كوچكترين وسايل تشويق خوشبختانه امروزدرميان ما نشسته اند.
ايران به تصديق دوست ودشمن گاهواره هنرمندان وادباء بوده وهست ما آثار درخشانی ادب عالی را در كتيبه بيستون و درميان قطعات گانه زرتشت و در باقی مانده آثار ساسانی و درفهلويات و اشعارمحلی بعد ازاسلام و زبان شيرين « دري» درطول 25 قرن متمادی سراغ داريم و ميدانيم كه هر وقت هنرهای زيبا خاصه شعر و ادب درين كشوراز طرفی حمايت شده است بی درنگ پهلوان ها و هنرمندهائی دراين فن بوجود آمده وعالمی را حيران خود ساخته اند.
يكروزاين حمايت ازطرف دين وروزديگرازطرف دولت ودرباربعمل ميآيد- ولی ايامی فرا رسيده است كه بايستی اين فن ازطرف خود ملت حمايت شود و مردم دريابند كه حيات سياسی واجتماعی واقتصادی آنها رهين زبان و ادبيات آنها است وبرای بقای شخصيت ملی واستقلال سياسی خود بايد از نويسندگان وگويندگان با علاقه و التهاب تمام حمايت نمايند.
زيرا ديگرحوزه دينی واستطاعت دربارقادرنخواهد بود ازادبيات وسيع امروزی حمايت كند و اگرمردم خود از ادباء و نويسندگان خويش حمايت ننمايند و بازهم ديوانگانی پيدا شوند كه بخواهند اين حقيقت بارز ومسلم جهانی را انكار كنند و بگويند: ملت شعر وادب نمی خواهد بايد اعتراف كرد كه ريشه ادبيات ما ازاينكه هست بازهم خشك ترخواهد شد و آن ضربت كشنده كه در دوره ديكتاتوری با كمال نفرت وخشم بر پيكرادب وصنعت وزبان ما وارد آمد بارديگرتكرارخواهد شد.
ما امروزدرسردوراهی تاريخ خود قرارداريم- راهی بسوی كهنگی و توقف و راهی بطرف تازگی وحركت، هرگوينده و نويسنده كه مردم را بسوی آينده و جنبش وحيات هدايت نمايد وصنعت او حقيقی تروغمخوارانه ترباشد كالای او دربازارآتيه رايج تر و مرغوبترخواهد بود.
آقايان- توقف وطفره درطبيعت محال است. هستی عبارت ازحركت است. هر متفكرونويسنده كه هوادارتوقف ومحافظت وضع حاليه باشد با دليل منطقی بايد اذعان كند كه رو به عقب ميرود- وهركس درزندگی روبعقب رفت بسوی مرگ شتافت- خاصه اديب وگوينده كه بايد همواره به مسافات بعيده پيشاپيش قوم حركت كند تا قوم را كه فطره ديرباورومايل بتوقف است قدری پيشتر بكشد. اغراق روزی در شعر مطلوب بود و امروز اغراق درعمل و فكر مطلوب تراست. اغراق فكری وعملی همانست كه گوينده خود چند قدم بيشتر ازآنچه می خواهد قوم را بدان رهبری كند قرارگيرد و ازآنجا قوم خود را آواز دهد تا قوم بدانجائی كه بايد رسيد بطيب خاطرنزديك شود و برجای طبيعی خود استقراريابد.
سعادات ايرانيان درفهميدن وخواندن است و نشرآثارشما درصحنه ای نمايش و صحايف جرايد و راديو وگرامافون ومتون دواوين بزرگترين مدرسه ملی است. سعی كنيد درين مدارس فكربد و كلام ركيك ولفظ زشت تدريس نشود.
پس پيش برويد و قوم خود را بحق وعدالت وسعادتی كه درانتظارايشان است رهبری كنيد.
مطالب مرتبط:

درادامه متن کامل تصنیف "مرغ سحر"ازسروده های جاودانی وماندگار استاد ملک الشعرای بهار تقدیم دوستداران میگردد. این تصنیف برای نخستین بار در سالهای بین 1303-1310 ؟!! اجرا شده است و در همان سالها کسان دیگری هم این ترانه را خوانده اند که صفحاتشان موجود است : ملوک ضرابی و ایران الدوله . هر دو با اجرای تار نی داود .وبعد بااجرای زیبای قمرالملوک وزیری. از دیگر اجراهای مجدد این ترانه باید به اجرای استاد محمد رضا شجریان و نادر گلچین اشاره کرد ، همچنین اجرای فرهاد مهراد .آهنگ تصنیف مرغ سحر، در دستگاه ماهورواثراستاد مرتضی نیداوود است.
ماندگاری مرغ سحر را باید در مضمون اجتماعی-سیاسی آن جستجو کرد که در هر دورهای در ایران به گونهای مصداق پیدا میکند.ومردم آماج وآرزوهای خویش را در مضامین این شعر جستجو می نمایند.نسل امروزدر هر جمعی باشورو شوقی وصف ناپذیر"مرغ سحر"رافریاد میزند وهمچون سرود ملی آنرا می خواند.
تصنیف ( مرع سحر )
مرغ سحر ناله سر کن
داغ ِ مرا تازه تر کن
زآه شرر بار ، این قفس را
بر شکن و زیر و زبر کن
بلبل ِ پر بسته ز کنج ِ قفس درآ
نغمه ی آزادی ِ نوع ِ بشر سرآ
وز نفسی عرصه ی این خاک ِ توده را ، پر شرر کن
ظلم ِ ظالم ، جور ِ صیاد
آشیانم ، داده بر باد
ای خدا ! ای فلک ! ای طبیعت !
شام ِ تاریک ِ ما را سحر کن
نو بهار است ، گل به بار است
ابر ِ چشمم ، ژاله بار است
این قفس چون دلم تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه ِ آتشین
دست ِ طبیعت گل ِ عمر ِ مرا مچین
جانب ِ عاشق نگه ای تازه گل از این
بیشتر کن
مرغ ِ بیدل ، شرح ِ هجران مختصر کن .
عمر ِ حقیقت به سر شد
عهد و وفا پی سپر شد
ناله ی عاشق ، ناز ِ معشوق
هر دو دروغ و بی اثر شد
راستی مهر و محبت فسانه شد
تا قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی ِ دزدی ، وطن و دین بهانه شد
دیده تر شد
ظلم ِ مالک ، جور ِ ارباب
زارع از غم ، گشته بی تاب
ساغر ِ اغنیا پر می ِ ناب
جام ِ ما پر ز خون ِ جگر شد
ای دلِ تنگ ناله سرکن
از قوی دستان حذر کن
وز مساوات صرف ِ نظر کن
ساقی ِ گل چهره بده آب ِ آتشین
پرده ی دلکش بزن ای تار ِ دلنشین
نال بر آر از قفس ای بلبل ِ حزین
کز غم ِ تو سینه ی من پر شرر شد .