جمعه، آذر ۲۰، ۱۳۸۸
مصاحبه نشریه «لوگوس» با دکتر حسین بشیریه
پنجشنبه، مهر ۰۹، ۱۳۸۸
عبورآزاد باphzilla

اساس کار این add-on این است که آدرس سایت فیلتر.... را در درون خود دارد و تنها با کلیک بر روی علامت P سایت ...... شده شما را مستقیما در سایت فیلتر.... خود قرار داده و سپس آنرا باز خواهد کرد.
البته سایت های PhProxy نیز خود ممکن است توسط سازمان مخابرات ایران فیلتر شوند! در این صورت با کلیک بر روی P هیچ سایتی باز نمی شود!....در این اکستنشن تمهیداتی اندیشیده شده است که در صورت.... شدن یک پروکسی بتوانید از پروکسی جدیدی برای آن استفاده کنید. شما می توانید در صورت .... شدن خود پروکسی فعلی، با راست کلیک بر روی P و وارد شدن به قسمت Options و سپس رفتن به قسمت Servers، در آن جا با کلیک بر روی Update from server سایت های .....شکن جدید را بروز کنید. بروز که شد این قسمت را Apply کنید. اینجوری:
حالا برنامه میره روی بخش PhProxy که اینجا مشاهده می کنید که قسمت Current server is داره سرور فعلی که بهش وصل هستید را نشون میده. برای عوض کردن این سرور باید از لیست بازشو یک سرور جدید انتخاب کنید و Apply کنید تا Current Servere is عوض بشه به نام جدیدی که از تو لیست انتخاب کردید. به همین راحتی سرور جدید شما به جای قبلی که احیانا .... شده قرار میگیره !!
دوشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۸
اعترافات گالیلئو گالیله دردادگاه تفتیش عقاید
محاکمه گالیله
گالیله در دانشگاه پیزا استاد ستارهشناسی بود. او با مطالعات خود به نتیجه رسید که آنچه نیکلاس کوپرنیک به صورت تئوریک مطرح کرده بود، دال بر حرکت زمین به دور خورشید، حقیقت دارد. او به ویژه پس از انتقال به دانشگاه شهر پادوا، با شور و شوق بیشتری به دفاع از این دیدگاه پرداخت.
کلیسای کاتولیک به مرکزیت زمین معتقد بود، و به پیروی از متن "سفر آفرینش" تورات (عهد قدیم) قرنها آموزش داده بود که خداوند نخست زمین را آفرید و سپس عرش و سماوات (خورشید و ستارگان) را پیرامون آن به حرکت در آورد.
ارباب کلیسا از گالیله خواستند از عقاید تازه دست بردارد و تنها نظریات مورد قبول کلیسا را آموزش دهد، اما گالیله به هشدارهای ارباب کلیسا وقعی نگذاشت، تا آنکه رسما "برای ادای توضیحات" به رم احضار شد. محکمۀ تفتیش عقاید (انگیزاسیون) که به پروندهی گالیله رسیدگی کرد او را کافر شناخت.
گالیله در برابر دادگاه متنی را قرائت کرد که برای تبرئۀ خود از پیش آماده کرده بود. او در برابر دادگاه چنین گفت:
«من، گالیلهئو گالیلهئی، فرزند وینچنزو، اهل فلورانس، در هفتادمین سال زندگی در مقابل شما به زانو درآمده ام و در حالی که کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دستهای خود لمس می کنم توبه می کنم و ادعای خالی از حقیقت حرکت زمین را انکار می کنم و آنرا منفور و مطرود می نمایم.
با هدایت عالیجنابان و طلب مغفرت از درگاه پروردگار آشکارا میگویم: این نظر که خورشید ثابت است و زمین به دور آن میچرخد، نظری سخیف و باطل است که هرگز نباید در جایی تدریس و اشاعه شود. من برائت ابدی خود را از این نظریه اعلام میکنم. حقیقت روشن این است که زمین مسطح و ثابت است، این خورشید و ستارگان هستند که پیوسته دور زمین میچرخند.
در برابر سروران گرامی و همه مسیحیان مایل هستم کمترین شائبۀ بیایمانی را از خود دور کنم. با قلبی پاک و ایمانی استوار از چنین افکار کفرآمیز برائت میجویم. سوگند میخورم که نه به صورت کتبی و نه به شکل شفاهی کلمهای بر خلاف کلام مقدس خداوند ادا نخواهم کرد.
در برابر شما اعلام میکنم که اینک به بطلان و نادرستی عقاید پیشین خود واقف شدهام و نور ایمان به قلبم تابیده است. اکنون هر حکم و جزایی که برایم تعیین شود با میل و رغبت خواهم پذیرفت.
در پایان متذکر میشوم که برای کسب اطمینان از صحت و دقت اعترافات خود، هر آنچه در اینجا گفتم را پیش از این با شعور و هشیاری کامل با خط خود روی کاغذ آوردهام، تا هیچ خللی در آن راه نیابد.
معروف است كه چون گاليله توبه كرده و از جا برخاست و بيرون رفت، كساني كه در آنجا بودند ديدند كه او با انگشت در روي زمين نوشته است : با اين همه زمين حركت مي كند.
گاليله 69ساله كه تجربه سوزانده شدن جيوردانوبرونو(يكي ديگرازطرفداران نظريه مركزيت خورشيد)راپيش چشم داشت درحال وهواي قهرمان نمايي نبود؛ولي بااين حال استغفاراجباري اوموجب شدتاشكاف روبه رشدميان دانش وكليسابيش ازپيش نموديابدوبعدهااين حادثه تاريخي به يكي ازگرامي داشته شده ترين نتايج تفتيش عقايدتبديل شد.به دنبال اين محاكمه كتاب اوتحت عنوان گفتگوهاتوقيف شد.گالیله به حبس ابد محکوم شد، اما به خاطر کهولت سن به او اجازه دادند که در خانه خود در حومۀ فلورانس محبوس بماند، تا در سال ۱۶۴۲ درگذشت. یعنی درست همان سالی که ایزاک نیوتن فیزیکدان انگلیسی به دنیا آمد، و بر پایه نظریات گالیله فیزیک مدرن را متحول کرد.

حکم دادگاه تفتیش عقاید گالیلئو گالیله در 1616
"به نام مقدس پاپ و تمام جمعیت حاضر در دفتر مقدس، گالیلئو گالیله محکوم میشود که این تفکر که خورشید مرکز جهان و ساکن است و اینکه زمین حرکت میکند را کاملا ترک کند و از این پس حق عقیده داشتن، تدریس یا دفاع از این تفکر به هر شیوهای،اعم از کتبی و شفاهی، را ندارد." "از بین تمام ارتدادات نظریهی محرک بودن زمین زشتترین، زیانآور ترین، و مفتضحترین است. ساکن بودن زمین واقعیتی شدیدا مقدس است. بحث علیه جاودانگی روح، وجود خدا و تسجم(اینکارناسیون) قابل تحمل تر از بحثی برای اثبات محرک بودن زمین است." ما اعلام میکنیم که شما، گالیله، به دلیل چیزهایی که در این محاکمه شرح داده شد و خود شما هم به آنها اعتراف کردید خود را به این دفتر مقدس تسلیم کردهاید. تسلیم و اعتراف به مظنونیت شدید به ارتداد، برای مثال اعلام و باور به دکترینی که غلط است و با متون مقدس و الهیات تناقص دارد: برای نمونه اینکه خورشید مرکز جهان است و از شرق به غرب حرکت نمیکند و اینکه کسی امکان باور به و دفاع از این عقیده را به عنوان یک احتمال دارد ، آن هم پس از اینکه توسط کلیسا اعلام شده که با متون مقدس متناقض تشخیص داده شده است. در نتیجه شما قوانین بازرسی و مجازاتی که توسط مصوبات مقدس تعیین شده و قوانین عمومی علیه چنین تخلفاتی را زیرپا گذاشتهاید.
ما شما را عفو خواهیم کرد با توجه به اینکه ابتدا شما با قلبی خالص و ایمانی واقعی در حضور ما سوگند بخورید و از اشتباهات و کفرهای خود و هر اشتباه و کفری متناقض با کلیسای کاتولیک و آپاستولیک(وابسته به پاپ) به شیوه و طریقی که ما تجویز خواهیم کرد ابراز پشیمانی و نفرت کنید. علاوه بر آن،برای اینکه این اشتباه دردناک و مهلک دیگر تکرار نشود و تخلف شما نیز کاملا بی مجازات نماند و شما در آینده بیشتر مواظب باشید و در ضمن برای مثالی برای همگان که از چنین تخلفاتی دوری کنند ما اعلام میکنیم که کتاب "مناظره" اثر گالیلئو گالیله با فرمانی عمومی ممنوع اعلام شود.
ما شما را محکوم به تحمل حبس تشریفاتی (برای ارضای ما) در این دفتر مقدس میکنیم. از آنجایی که توبه و طلب مغفرت ضروری است ما شما را محکوم به خواندن یک بار در هفتهی "هفت سرود توبه" ُدر سه سال پیش رو میکنیم. در ضمن ما اختیار اداره، اجرا و یا تعلیق همه یا بخشی از مجازاتهای ذکر شده را برای خود محفوظ نگه میداریم. بدین وسیله یا به هر مضمون و صورت دیگری که بعدا به فکر ما برسد.
شکنجه وسبوعیت کلیسا در دوران انگیزاسیون
پرونده گاليله ازجهاتي به ديگرپرونده هاي متداول ارتدادشباهت داشت چراكه اغلب ازدين برگشتگان كارشان به عمليات تفتيش عقايدنوع سوم نمي رسيدواكثرآنان ترجيح مي دادندكه باابرازندامت سريع همچون نادمان باآنان رفتارشودولي كساني كه مصمم به ايستادگي دربرابركليساي رم بودندنتايج وخيمي راپذيرامي شدندگازاانبرهاي سرخ شده برآتش، قيف هاي غول آسا،صندلي ميخ دار…
درمدت زماني حدودچهارصدسال (ازقرن چهاردهم تاقرن هيجدهم ميلادي )كليساي كاتوليك دراستفاده ازابزارآلات شكنجه سنگ تمام گذاشت وحتي براي ماموران تفتيش عقايدخوديك كتاب راهنماي دستي تهيه كرده بودكه دران چگونگي كشف انحراف عقيدتي درپس نمودهاي ظاهري غلط انداز؛نحوه بكارگيري جاسوسان والبته روشهاي شكنجه مظنونان شرح داده شده بود.امروزه درآستانه هزاره سوم ميلادي پاپ اعظم اعلام مي كندكه ((زمان پوزش براي ارتكاب خشونت به نام ايمان فرارسيده است )).

نظارت كشيش ها برشكنجه زنداني
واين سبوعيت بي حساب وكتاب نبود.كليساقانون خودراباتعصب اداري اعمال مي كرد.براي مثال نسخه سال 1376ميلادي ازكتاب راهنماي تفتيشگران نوشته نيكولاس ايمريش مويدتوجهي باورنكردني نسبت به جزئيات وفاداري دقيق تفتيشگران نسبت به فرآيندهاي قانوني مربوطورجوع به شكنجه تنهابه عنوان آخرين چاره مي باشد.ماموران تفتيش عقايدمتعلق به فرقه هاي دومينيكي وفرانسيسي بودندوانتصاب انهاتوسط شخص پاپ صورت مي گرفت .تفتيشگرمعمولامردي بوددرسنين چهل سالگي تحصيلكرده الهيات متخصص قوانين مذهبي وسخنوري كاركشته اورابدين منظوربه قلمرواسقف نشين هامي فرستادندتامعاونت شخص اسقف درامرجستجووكشف مواردانحراف ازتعاليم كليساي كاتوليك رابرعهده بگيرد.اوهمراه باافرادمختلفي واردمنطقه اسقف نشين مي شدازجمله يك دفترداررسمي براي ثبت ونگارش ماوقع يك امدادگرپزشكي (زيراهدف ازاعمال شكنجه به هيچ وجه كشتن قرباني نبود)ومتخصصان علم الهيات به منظوركسب اطمينان ازاين كه متهم واقعااقراركرده وبراي مخفي نگه داشتن ارتدتدخودبه شيطنت هاي منطقي متوسل نگرديده است همچنين يك محافظ مسلح، زيرا تفتيشگران ازمحبوبيت چنداني برخوردارنبودند.
مامورتفتيش عقايدكه دريك خانه اربابي اجاره اي سكونت مي گزيديامستقيمابه قصراسقف منطقه مي رفت .درحضورتمامي افرادساكن درمحل ودركليساي جامع آن مراسم مذهبي رااجرامي كرد.سخنراني اودرعمل شامل اخطاردرخواست ازمردم براي لودادن هركسي كه به پندارآنان دچارانحراف ارتدادشده است واعلام اين مطلب بودكه تمام ازدين برگشتگاني كه ظرف مدت يك ماه خودرامعرفي مي كنندمشمول عفووبخشش قرارخواهندگرفت . براي آنكه اتهام مرتدشدن راازخوددوركني .براي كساني كه درمقابل مامورتفتيش عقايدسرتسليم فرودنمي آورندچاره اي جزسپرده شدن به زندانهاي طويل المدت ياشكنجه باقي نمي مانداين روشهاكه درقرن وسطا كمترمورداستفاده قرارمي گرفتنددرقرن چهردهم ميلادي به عرف تبديل شدند.
دركتاب راهنمايي به نام ((چكش جادوگران ))كه درسال 486ميلادي توسط يك مامورتفتيش آلماني نگارش يافت زندانبابان ابزارشگنجه رااماده مي كردندوزنداني باتسمه بسته مي شدسپس مامورتفتيش اورابه اعتراف آزادانه حقيقيت تشويق مي كرداگراين تشويق به شكست مي انجاميدجلادان معمولاجلسه رابااستراپادوآغازمي كردنداستراپادووسيله اي بودكه درسال 1497ميلادي براي شكنجه جيرولاموساوورولا:استفاده شد.ساوونارولابابي پروايي عليه فسادوبي بندوباري بيش ازحدپاپ الكساندرچهارم سخن رانده بود.دستهاي اوراازپشت بستنددرحالي كه وزنه هابه پاهاي اوآويخته بودوي راباطنابي كه به مچ دستهايش بسته بودچندمترفروافكندند.طول طناب كوتاه ترازمسيرسقوط بودودرنتيجه متهم پيش ازبرخوردبازمين درميان راه باضربه اي سنگين متوقف مي شد.اين كار14بارتكرارمي شدوسپس اورادرپايان به جرم گستاخي به تيركي بسته ودرآتش سوزاندند.پس ازبازكردن زنداني ازاستراپادوبارديگرازاومي خواستندتااعتراف كنداگراين درخواست هم بي جواب مي ماندوتهديدات بعدي نيزسودمندنمي افتادمتهم رادوباره به شمنجه مي سپردندطبق مندرجات كاب چكش جادوگران اين شكنجه براساس روشهاي پذيرفته وباشدتي كم وبيش متناسب باجرم انجام مي گرفت طي جلسه شكنجه ازمتهم مي خواستندتااعتراف كند.درتمام اين مدت دفترداررسمي همه كلماتي راكه متهم يامتهمه برزبان مي اورد يادداشت مي كردوبعدابراي اطمينان ازاينكه قرباني بدبخت دراقدام به اعتراف جديت داشته است لازم بودكه آنان تاييدكنندكه اين اعتراف به زورشكنجه گرفته نشده اند.كساني كه دربرابراين روشها تاب مي آوردندوهمچنان پافشاري مي كردندتقريباهرروزشكنجه مي شدندوهرباربه آنان قول داده مي شدكه درصورت اعتراف جانشان نجات خواهديافت .اگربازهم متهم به راه نمي آمداورابه ديركي مي بستندوزنده درآتش مي سوزاندند.كساني كه تحت شكنجه زبان به اعتراف مي گشودند(همانندگاليله )بايددرحضورجمع گناه خودرامي پذيرفتندوازايشان خواسته مي شدتامجداايمان بياورند.گرچه امروزاين بنيادگرايي مسيحي بدورازواقعيت مي نمايدولي تفتيش عقايدقرن نوزدهم به كارخودادامه داد.بااين حال نتوانست به عصراستدلال ودوران روحيه جستجوگركه گاليله به پيدايش آن كمك كرده بودراه يابد.انقلاب سكولارفرانسه آخرين ميخي بودكه برتابوت كهنه شكنجه كوبيده شددادگاه تفتيش عقايداسپانيانيزدرسال 1834رسمامنحل گرديد.درسالهاي دهه 1980ميلادي كليساي كاتوليك رم اعتقادات گاليله رادرباره مركزيت خورشيدپذيرفت وبدين ترتيب آخرين پيروزي دانشمندبزرگ جهان علم درمبارزه جمودوخرافه پرستي كليسامحقق گشت .
گفتني است كه ماجراي نفرت انگيز، انگيزيسيون، چند قرن پياپي ادامه داشت و اروپاي مسيحي را به كشتار گاهي تبديل كرد كه خلايق را گروه گروه به شكنجه گاه ها و سياهچال ها و شعله هاي آتش و چوبه هاي دار مي سپرد. چراكه پاپ اعظم در مورد مشروعيت اينهمه جنايات هولناك از جانب عيساي مسيح فتواي شرعي صادر كرده بود . جلوه ديگري كه شايد عيساي مسيح از آن بي خبر بود ولي به نام او و سبب رضا و خشنودي خدا انجام مي گرفت . تنها در دادگاه تفتيش عقايد اسپانيا طبق آمار كليسا 31912 تن زنده در آتش سوزانيده شدند . گاليله (1642 - 1564م ) رياضي دان و فيزيكدان ايتاليايي كه اختر شناس بنامي نيز بود و مخترع يكي از اولين دوربين هاي نجومي، ناگزير شد در هفتاد سالگي در برابر قضات و داوران انگيزيسيون زانو به زمين بزند، دست بر كتاب مقدس انجيل بگذارد و قسم بخورد كه از عقيده كفر آميز خود صرف نظر و توبه كند. گاليله در 36 سالگي يعني در سال 1600 شاهد به آتش كشيده شدن برونو بود. شايد همين تجربه موجب شد كه توبه كند و از انديشه هاي خود دست بردارد. گاليله اظهار داشته بود كه زمين ساكن نيست و به دور خورشيد مي چرخد، نه خورشيد به دور زمين.


ابزارهاي شكنجه دردوران انگيزيسيون
گالیله تا دم مرگ بر اعتقاد خویش پای برجا ماند او به طور پنهانی به آزمایشهای تجربی خود ادامه داد و پیش از آنکه در سال 1642 در آستری در حومه فلورانس دار فانی را وداع گوید دو کتاب ارزشمند دیگر را نیز به رشته تحریر درآورد آثار او نخست در سال 1835 از سوی کلیسای کاتولیک از لیست سیاه،(لیست کتابهای ممنوعه) خارج شد و اجازه انتشار یافت . گالیله را شاید بتوان معروفترین و مهمترین چهرهی علمی عصر رنسانس دانست. گالیله شهرت خود را نه تنها بخاطر کشفیات علمیاش که بخاطر جدالاش با کلیسای کاتولیک و تاثیری که بر تئولوژی و خداشناسی گذاشت کسب کرده است. او را بیش از هر چیز با حمایتاش از تئوری کوپرنیک مبنی بر اینکه زمین به دور خورشید میچرخد میشناسند. نزدیک چهار قرن بعد پاپ ژان پل دوم در سال ۱۹۹۲ رسوایی محاکمه گالیله را "سوءتفاهمی دردناک" در تاریخ مسیحیت دانست که از تقابل دانایی و ایمان زاده شده بود. در فوریه ۲۰۰۹ واتیکان مراسمی رسمی برای بزرگداشت گالیله برگزار کرد.
جمعه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۸
فریدا کالو (Frida Kahlo)نقاش مكزيكي
من فریدا هستم... فریدا کالو...
در 18 سالگی تصادف کردم و این چیزی بود که باعث شد در تمام زندگی ام درد بکشم...

اما...
همه این نقاشی ها فرزندان من هستند...
وقتی غمگینم...
می خواهم نقاشی کنم...

در اطاقی روشن...
زنی با لباس سبز...
با صورتی محو شده در غمی بزرگ...
موهایش را بریده است و بر گرد خویش ریخته است...

از آغوش تروتسکی بوی جنگ می آمد...
او در وجود من چه می جست...
وقتی به آغوش تروتسکی رفتم زیباییم دوباره به من برگشته بود
... و حالا...
تروتسکی ترور شده است...
و من ... پیش دیه گو بر می گردم...
و حالا باید تا مرگ زیست...
کاش می دانستم که هستم...
الهه یا هیولا؟...
در وجودم چه بود؟...
خود را از درون ننگریسته ام...
از بیرون اما سرشار از زیبایی هایم
... ابروان پیوسته...
چشمان پر گوهر...
و مردِ چاقِ نقاشم که همیشه روی پیشانی ام چون آفتاب می درخشد...
امیدوار بودم مرگ لذت بخش باشد...
می ترسیدم که نباشد...
اما بود...
مُردم...
آتش گرفتم...
لبخند زدم...
خندیدم...
شاد بودم...
چون در بهشت بودم...
فریدا کالو (Frida Kahlo) یکی از مشهورترین زنان نقاش جهان و فمینیست قرن گذشته مدافع جنبش کارگری .. در ششم جولای سال 1907 در شهر کوچک کویوکان نزدیک شهر مکزیکو به دنیا آمد. مادرش دو رگه ای بود از اسپانیایی و بومیان مکزیک و پدرش آلمانی بود. فریدا در خانه با سه خواهر تنی و دو خواهر ناتنی، در محیطی کاملا زنانه بزرگ شد. او نیز همچون بسیاری از هنرمندان اثر گرفته از دور و برش و جنبش های اجتماعی بود. سه ساله بود که انقلاب و جنگ های داخلی مکزیک آغاز شد. او خودش را فرزند انقلاب معرفی می کرد، حتی بیست سال بعد با اوج گرفتن نازیسم در آلمان به آلمانی بودن خودش افتخار می کرد و نام خودش را با اضافه کردن یک (e) از Frida به Frieda ، که از واژه ی آلمانی Frieden به معنی صلح و آشتی می باشد، تغییر داد. اما با گذشت زمان در تابلوهایش از نمادها و رنگ های بومیان مکزیکی بیشتر استفاده كرد.

وقتی فریدا شش ساله بود به بیماری فلج اطفال مبتلا شد و به همین سبب پای راستش ضعیف تر و باریک تر از پای دیگرش بود و برای پنهان کردن آن همیشه دامن بلند می پوشید. این کاستی ها باعث شده بود که نوع نگاه او به دنیا با سایرین متفاوت باشد. باوجود دختر بودن در مسابقات بوکس شرکت می کرد. در دبیرستان با گروه های خراب کار و قلدرهای کلاس بیشتر دوست بود و دلباخته رهبر گروه بود. در سپتامبر 1952 در یک تصادف شدید اتوبوس از ناحیه شانه، سینه، کمر، لگن و پا دچار شکستگی های زیادی شد و یک تیرآهنی رحم او را مجروح کرد و او را تا پایان عمر از داشتن فرزند محروم نمود. پاي راستش از 11 نقطه ترك برداشت..پنجه ي پا هم از جا در رفت و ضرب ديد. کسی گمان نمی برد زنده بماند یا اگر ماند بتواند دوباره راه برود؛ اما پس از یک ماه بستری شدن در بیمارستان به خانه بازگشت. برای ماه ها با بدنِِِ ِ سرتا پا گچ گرفته شروع به نقاشی روی سه پايه اي کرد که مادرش برایش سر هم کرده بود. به کمک آینه، کالو نقاشی علامت اختصاری اش را شروع کرد؛ تصویر خودش. بستر بیماری جایی بود که فریدا علاقه هایش را از پزشکی به نقاشی تغییر داد و شروع کرد به کشیدن پرتره از خودش. از 143تابلو پرتره بر جای مانده از او 55 تابلو به خودش اختصاص دارد که درد، مشکلات و تفاوت های خودش با دیگران را بدون پنهان کاری نشان می دهد. بعدها او چنین گفت: «من خودم را نقاشی می کنم چون اغلب تنها هستم و چون خودم را بهتر از هر سوژه اي مي شناسم. 
فریدا تجربیات عاطفی پر فراز و نشیب داشت. پس از حادثه تصادف نامزد او از فکر ازدواج منصرف شد.
جراحات جسمی اگر کافی نبود، داستان و هنر کالو با چیزی کامل شده که خود آن را دومین تصادف زندگی اش می نامید: دیه گو ریورا، نقاش دیواری کار مشهور مکزیکی، کسی که برای 25 سال همسر او بود. ریورا زنباره بود، عادتی که پس از ازدواج با کالو، سومین زنش هم از سرش نیفتاد. معروف است برای زنان آمریکایی مسافر مکزیک، سکس با ریورا به اندازه ی بازدید از تنوچتیتلان حیاتی بود. ریورای 300 پوندی حتی با خواهر کالو، کریستینا هم رابطه داشت. ( درمقابل، کالو هم روابط خودش را با مردان و زنان دیگر داشت).
پس از بهبودی، پرتره های خودش را برای دیگو ریورا نقاش و کمونیست معروف برد و این آشنایی آغازی برای زندگی مشترک هر دو می شود. دیگو یک بار ازدواج کرد و به دلیل صادق نبودن به همسرش از وی طلاق گرفته بود. مادر فریدا با ازدواج او و دیگو مخالف بود و به آنها مثل "فیل و فاخته" را نسبت می داد.
پس از ازدواج، هر دو شریک های جنسی جداگانه ای برای خود داشتند. فریدا در خاطراتش به چند تن از آنها همچون لیون تروتسکی کمونیست معروف و پاولت گدار همسر چارلی چاپلین اشاره می کند. فریدا یک بار از دیگو باردار اما به سقط ناخواسته جنین منجر می شود. تابلوی معروف فریدا از خودش، جنین، رحم و خون گویای همین حادثه است.
زمانی که ریورا مشغول نقاشی دیواری انستیتتوی هنرهای دیترویت بود کالو متحمل سقط جنینی شد که او را برانگیخت تا تکان دهنده ترین پرتره هایش را به تصویر کشد؛ آنچه بعد تر تخم شهرت او را به عنوان یکی از اصیل ترین نقاشان زمانه کاشت. درآن ماه های دیترویت او تابوها را شکست، سقط جنینش خود را نقاشی کرد؛ همینطور کاری با عنوان« تولد من» که نگاهی تکان دهنده به اندام زنی نیمه پوشیده است با سر خون آلود کالو ي نوزاد که تازه از زهدان سر زده.(این تابلو طبعاً به مدونا تعلق دارد). ریورا در اتوبیوگرافیش چنین می گوید: "فريدا کار بر مجموعه شاهکارهایی را آغازکرده که تا کنون در تاریخ هنر نقاشی بی سابقه بوده است. کارها در ستایش قدرت زن است دربدوش کشیدن حقیقت، واقعیت، ظلم، و رنج. براستي هرگز پيش از اين زني چنين شعر رنج را بر پرده نقش نزد آنسان که فريدا در روزهاي ديترويت به انجام رساند."
کالو و ریورا هر دو از طریق حزب کمونیست در سیاست مکزیک فعال بودند و بسیار مهم است بدانیم که وقتی کالو، ریورا را ملاقات کرد او رهبر و سمبل حرکتی فرا انقلابی موسوم به مکزیکانیداد بود.حركتي كه به مخالفت با تآثیر هنر «قاب شده» ی غرب برخاسته بود و در مقابل آن هنر «واقعی» و اصیل مکزیک مثل دست ساخته های دهقانان و هنر پیش کلمبیایی را قرار می داد. کالو هم کشته مرده ی پیراهن های بلند آنان بود كه در عین حال این سودمندی عملی را هم داشتند که پای ناقص شده در اثر فلج اش را هم می پوشاندند.
کالو همچنان مخالف سرایانه، استانداردهای مرسوم زیبایی را هم زیر پا می گذاشت. او پیوستگی ابروها و سبیلش را بر نمی داشت که هیچ، بلکه با ابزارهای مخصوص برسشان می زد و حتی با مداد تیره ترشان می کرد.
حادثه روحی بزرگ هنگامی بود که فریدا همسرش را هم بستر با خواهر کوچکترش دید و از دیگو جدا شد اما دوباره در سال 1940 به هم پیوستند.
نقاشی ها اغلب بازتاب روابط آشوب زده ی او با ریورا است و غم ِ سلامتی پیوسته رو بزوالش. کالو از تصادف تا مرگ متحمل بیش از 30 عمل جراحی شد و نهایتا پای قانقاریا زده اش قطع شد. او در تابلوهایش درد را نمایش می دهد، همچنانکه به دقت تصویرخود را به مثابه «الهه ی رنج» می پرورد.
یکی از سو تعبیرهای رایج در کار کالو در سوگ نشستن او بر ناتوانیش در داشتن بچه است. هررا می نویسد: بسیاری از نقاشی های او بر آرزوی باروری تاکید می کنند و برخی مستقیما یاس او از ناتوانی در داشتن بچه را منعکس می کنند. یکی از آخرین آنها تابلوی من و عروسک من است که در 1937 نقاشی شده. این نقاشی بیانگر شخصی است که از خیالِ مادری به جان آمده باشد. این پرتره ای از کالو است نشسته بر تختی در کنار کودک/عروسکی با نگاهی مرده. او سیگاری دود می کند و نگاهی خسته دارد، فاصله ای که میان او و کودک روی تحت است شاید انعکاس کمبود غریزه ی مادری در اوست. تصاویر دیگر او از تولد کودک و حاملگی شاید از جمله ی خشن ترین و مخرب ترین آثاری باشند که تاکنون بر بوم نقش بسته.
از آنجا که او در 47 سالگی و جوان مرد، هرگز از این شانس برخوردار نبود که برخی از شرح و تفسیر ها بر کارش را رد کند چنانکه جورجیا اٌ کیف انجام داد. او یکبار تهدید کرده بود كه اگر منتقدین دست از تفسیر فرویدی گلهای او بر ندارند نقاشی کردن را کنار خواهد گذاشت. فیشر چنین می گوید: او نمی خواست نقاشی گلهایش با گوهر زنانه یکی دانسته شود شود.
فریدا کارلو نقاش دوجنس گرای(bisexual) مکزیکی یک فعال جنبش کمونیستی بود و بارها حمایت خودش را از استالین حتی پس از ترور تروتسکی اعلام کرده بود. وی در خاطراتش از علاقه اش به مائو، رهبر چین، نیز می نویسد. فریدا به عنوان یک هنرمند سبک سورئالیسم تاثیر گذار بر هنرمندان زیادی مثل ادوارد وستون، هکتور گارسیا، ایموگن کانیگهام و چندی دیگر بود.
فریدا با وجود درد و سختی زیاد از زمره زنان موفق زمینه هنر و سیاست سده بیستم به شمار می آید. برخی از صاحب نظران فریدا را با توجه به روابط جنسیاش یک دوجنسگرا می دانند و برخی دیگر او را تنها یک فمنیست فعال می شناسند که می خواسته از مرزهای جنسی بگذرد و برای وی تعریف عشق جدا از تعریف روابط جنسی بوده است.
فریدا همیشه از امید سخن می راند. آرزوی او دیدن نمایشگاهی از آثارش بود، اما زمانی که نمایشگاه برپا شد وی در بستر بود. ولی ناامید نشد و با تخت به نماشگاه رفت. دیگو همسر فریدا درباره او می گوید: "او تنها کسی بود که توانست عشق را در طول زندگی به من نشان دهد." فریدا چند روز پیش از درگذشتش در سیزدهم جولای سال 1954 در یادداشت هایش چنین می نویسد: "امیدوارم رهایی لذت بخش باشد و امیدوارم که هرگز باز نگردم."

