جمعه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۷

سخنان شاملو خطاب به اهالی مطبوعات درنخستین ماه های انقلاب

دوستان روزنامه اطلاعات با شكايت از موضعي، كه در آن دستگاه مطبوعاتي . پيش آورده اند، چيزهايي در حدود اين معني مي گفتند كه “فشار ، جان ما را به خرخره مان رسانده است و اگر ملاحظاتي در ميان نبود تاكنون اين سنگر را رها كرده بوديم“ كدام ملاحظات، دوستان؟ - آيا تاريخ مبارزه اي بيست و پنجساله، در آستانه نخستين پيروزي مي تواند به همين سادگي فداي تعصبات مشتي خام انديش شود كه توانسته اند به تحريك ميراث خواران رژيم گذشته دست و پاي شما را از هم اكنون در پوست گردو بگذارند؟ - نه شما بوديد كه زير فشار نظاميان شاه خم به ابرو نياورديد و آنچنان به استقامت دست به بزرگترين اعتصاب مطبوعاتي سراسر تاريخ زديد؟
دوستان عزير و پايمردان سنگر آيندگان مرا ياري كنيد تا از طريق روزنامه شما به هموطنان بيداردل مان اعلام خطر كنم كه دست سانسور، بار ديگر، و اين بار از آستين ديگري بر گلوي مطبوعات پنجه افكنده است و خفقان رژيم شاه كه بر سر نيزه ارتش و خشونت ساواك او استوار بود، اين بار در شرايطي تجديد مطلع مي كند كه برپايگاه هاي تعصب تكيه كرده به سلاح هاي تكفير و نفرير مسلح شده است. مهرهاي لاستيكي مورد استفاده شاه و ساواك (از قبيل: عوامل بيگانه اخلال گران، ضدانقلابي، تجزيه طلب، و ...) بارديگر از سطل هاي آشغال بيرون آمده گردگيري شده است و اكنون بي دريغ بر پرونده تمام كساني زده مي شود كه مرغ عزا و سورند، و (تا هنگامي كه توده مردم آگاهي سياس نيافته به تميز دشمن از از دوست قادر نيست و ميان كودتا و انقلاب فرقي نمي گذارد) ناچار بايد اين سرنوشت غم انگيز را بپذيرند كه زير چشم شكمچرانان اين هر دو سفره به يك بيان قرباني شوند. گفت وگوهايي كه خبرنگاران كيهان و اطلاعات، حدود بيست روز پيش با من انجام داده بودند، خيلي ساده، ”به چاپ نرسيد” ! كيهان در نهايت امر چاپ آن را مشروط كرد به “پس گرفتن يكي از سئوال هاي خبرنگار خود“ و در نتيجه، خذف پاسخ مربوطه، و اطلاعات صريحا اعلام كرد كه مصاحبه از طرف يكي از آيات عظام كه به ”سرپرستي اطلاعات“ منصوب شده است مورد سانسور كامل قرار گرفته و چاپ نمي شود! دوستان روزنامه اطلاعات با شكايت از موضعي، كه در آن دستگاه مطبوعاتي . پيش آورده اند، چيزهايي در حدود اين معني مي گفتند كه “فشار ، جان ما را به خرخره مان رسانده است و اگر ملاحظاتي در ميان نبود تاكنون اين سنگر را رها كرده بوديم“ كدام ملاحظات، دوستان؟ - آيا تاريخ مبارزه اي بيست و پنجساله، در آستانه نخستين پيروزي مي تواند به همين سادگي فداي تعصبات مشتي خام انديش شود كه توانسته اند به تحريك ميراث خواران رژيم گذشته دست و پاي شما را از هم اكنون در پوست گردو بگذارند؟ - نه شما بوديد كه زير فشار نظاميان شاه خم به ابرو نياورديد و آنچنان به استقامت دست به بزرگترين اعتصاب مطبوعاتي سراسر تاريخ زديد؟ ما را گرفتار ” پاره ئي ملاحظات“ كرده اند و هنوز هيچي نشده كار”عدل“ مورد ادعا را چنين به اختناق كشيده اند. پس باش تا صبح دولتش بدمد!- اسبات تاسف است: مني كه در شرايط اختناق سال 50 آن قدر آزادي داشته ام كه در همين روزنامه كيهان بنويسم كه ” ليس خور چكمه ظالم به پنهاني زبان چكمه ليس ها است و قدرت ظلم آنها با طاقت تحمل مظلومان برآورده مي شود“ اكنون فقط در فاصله چند روز كه از ”نخستين مرحله انقلاب“ مي گذرد آن قدر آزادي ندارم كه از مفهوم اين انقلاب برداشتي به دست بدهم، آيا اين بوته خاري نيست كه مستقيما از “پاره ئي ملاحظات“ شما آب خورده است؟ مقدمه را كوتاه مي كنم و خلاصه ئي از متن مصاحبه با خبرنگار اطلاعات را با يك ”توضيح اضافي براي چاپ در اختيار شما مي گذارم، با ذكر اين نكته كه شكايت خود را از ”تجديد سانسور در مطبوعات به عنوان نخستين قدم براي اعمال ديكتاتوري قشري تازه ئي به جاي ديكتاتوري ظاهرا سرنگون شده، همراه با تقاضا از سنديكاي نويسندگان و خبرنگاران مطبوعات براي تشكيل جسله مشتركي با كانون نويسندگان ايران و كانون حقوقدانان و انجمن دفاع از آزادي مطبوعات و گروه دفاع از حقوق بشر به منظور بررسي موضعي“ كه به قول دوستان اطلاعاتي در موسسات اطلاعات و كيهان پيش آورده اند، با پيگيري كامل تعقيب خواهم كرد. به ضد انقلاب فرصت شكل گيري ندهيم! بخشي از مصاحبه با خبرنگار كيهان كه به چاپ نرسيد: براي كسي چون من كه به دليل ناراحتي جسمي نمي تواند براي دفاع از حق خود سلاح بردارد و ناگزير است تنها به قلم زدن اكتفا كند، ادامه مبارزه از خارج كشور فقط در صورتي قابل توجيه است كه سرپوش اختناق پليسي مجالي براي تنفس آزاد، براي نوشتن و گفتن، باقي نگذارد. اميدوارم ديگر چنان وضعي پيش نيايد، هر چند كه همين حالا هم شرايط بدبينانه كم نيست و مي توانم بگويم كه چهار دقيقه مجال سخن گفتن (كه آن را بايد، آزادي صادق خاني، ناميد) غنيمت مغتنمي نيست، عطائي است كه بدون گشاد دستي مي توان به لقاي آقايان بخشيدش. – البته در اين مورد خاص بايد اين را هم بگويم كه من استفاده از وسايل ارتباطي دولتي را اصولا در هيچ شرايطي براي روشنفكران تجويز نمي كنم. وسايل ارتباط جمعي دولتي، مفت چنگ روشنفكران دولتي!- هيچ دولتي آن قدر آزاده نيست كه سخن منتقدان خود را تحمل كند. پس اگر كرد حتما كلكي در كار است... برنامه اجتماع زنان را در تويزيون تماشا كرديد؟ - خوب، اين يك چشمه اش!... اجتماع زنان را (ظاهرا بدون سانسور!) در تلويزيون نمايش دادند فقط براي آنكه در نظرگاه متعصبان طومار امضا كن متهمش كنند كه به تحريك عوامل ضد انقلاب صورت گرفته است و ادعاي حضور فلان هنرپيشه و خواهر شريف امامي را هم دليل آن شمردند،- گفتند خواهر شريف امامي ، اما ديگر به روي خود نياوردند كه آن خانم، اگر خواهر شريف امامي است همسر احمد آرامش نيز بوده است، يعني همسر مرد مبارزي كه دستگاه مورد حمايت شريف امامي ها از سرسختي او به تنگ امده بود و به دست عمال ساواك در پارك فرح به خون كشيده شد و به قتل رسيد... خوب، به اين ترتيب بعيد نيست كه عرايض بنده هم ”زهرپاشي عوامل ارتش شاه، تلقي بشود، زيرا متاسفانه پدر من هم سرهنگ ارتش بوده است.

مطالب مرتبط:

هشتمين سالگرد درگذشت احمد شاملو

جمعه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۷

حسین بشیریه اندیشه پرداز علوم سیاسی واجتماعی

آنگونه که بشيريه در آخرين روزهاي حضورش در ايران مي گفت بخش قابل توجهي از دغدغه ها و نگراني هاي او به ناکارايي حوزه آموزش و پژوهش کشور مربوط مي شد. وي از وضعيت علوم سياسي در دانشگاه هاي کشور ابراز تاسف مي کرد و مي گفت؛ کاش اين رشته در اين دانشگاه منحل مي شد. و من فکر کردم که دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران با آن قدمت و پيشينه چرا بايد رشته علوم سياسي نداشته باشد؟ دکتر مي گويد که علوم سياسي به لحاظ علمي معنايي در دانشگاه ها ندارد، خيلي از دانشجوياني که وارد اين رشته مي شوند، بعد از دو يا سه ترم انصراف مي دهند و اين مساله براي گروه علوم سياسي دانشکده نگران کننده است.وي اظهار اميدواري کرد؛ کاش مي توانستم و دستم باز بود تا تغييراتي در اين رشته پديد بياورم.
حسين بشيريه متفکر و عالم علم سياست متولد 1332 همدان، ليسانس علوم سياسي از دانشگاه تهران، فوق ليسانس رفتارشناسي سياسي از دانشگاه اسکس انگلستان 1979، دکتراي تئوري سياسي از دانشگاه ليورپول 1982، استاد سابق موسسه آموزش عالي باقر العلوم قم، استاد سابق دانشگاه امام صادق، استاد دوره دکتراي علوم سياسي دانشگاه تهران و صاحب تاليف و ترجمه بيش از 25 جلد کتاب فلسفي، فلسفه سياسي و علوم سياسي و تاريخ معاصر است. برخي از تاليفات او عبارتند از؛ Thes tat and revolution in iran، انقلاب و بسيج سياسي، دولت عقل، جامعه شناسي سياسي، تاريخ انديشه هاي سياسي قرن بيستم، درآمدي بر جامعه شناسي تجديد دولت و جامعه مدني، جامعه مدني و توسعه سياسي، موانع توسعه سياسي در ايران، نظريه هاي دولت (ترجمه)، ريشه هاي اجتماعي ديکتاتوري و دموکراسي (ترجمه)،عقل درسیاست و... او پس از بازگشت به ايران در اوايل دهه ۷۰ شمسى كار تدريس خود را در دانشگاه تهران شروع كرد: با وجود اين تا اواسط اين دهه وزارت ارشاد اجازه نشر آثارش را نمى داد. «در سالهايى كه وزارت ارشاد به كتابهاى بشيريه اجازه چاپ نمى داد، او به همكارى با مجله «نقد و نظر» پرداخت كه توسط جناح نوگرايى از حوزه علميه قم به نام دفتر تبليغات اسلامى منتشر مى شد. اين مجله علاوه بر انتشار مقالات بشيريه دو رساله مهم از او را در قالب كتاب ضميمه منتشر كرد كه اولين كتاب «دولت و جامعه مدنى» نام داشت. دولت و جامعه مدنى مجموعه درسهاى حسين بشيريه در سالهاى ۷۶-۱۳۷۵ است كه در مؤسسه آموزش عالى باقرالعلوم قم ارائه شده است. مؤسسه اى كه زير نظر آيت الله محمدتقى مصباح يزدى اداره مى شد.» موافقان بشيريه علت اين همكارى را تلاش پاره اى از نهادهاى آموزش دينى در دهه ۷۰ براى واكسيناسيون دانشجويان مقابل عقايد غربى مى دانند و معتقدند كه اين مؤسسه نيز با اين هدف كوشش مى كرد تا «اساتيد غرب ديده اى را دعوت كنند تا در برابر آن واكسينه شوند. بدين ترتيب نه فقط حسين بشيريه كه پاره اى از مهم ترين استادان ايرانى مانند چنگيز پهلوان، هوشنگ مهدوى، داوود باوند و... كه از معرفى سكولاريسم هم پرهيزى نداشتند، به اين مراكز دعوت شدند، درحالى كه دانشگاههاى دولتى و رسمى اجازه چنين كارى را نداشتند.» همين فرصت براى بشيريه كافى بود تا به تعلم شاگردانى بپردازد كه از انديشه هاى او دفاع مى كردند و اين را مديون دانشگاهى بودند كه «چنين استادانى را دعوت كرده بود.» يكى از دانشگاههايى كه در همين دهه بشيريه در آن اجازه تدريس يافت، دانشگاه امام صادق بود. او در اين دانشگاه درس «نظريه هاى جديد در علم سياست» را تدريس مى كرد. جزوات همين درس توسط دانشگاه امام صادق در سال ۱۳۷۳ منتشر شد. روشنفكران ايرانى هرگز سفر «يورگن هابرماس» به ايران را فراموش نمى كنند، سفرى كه در آن دانشجويان و علاقه مندان علم و فلسفه فرصت كردند تا از نزديك شنونده سخنان كسى شوند كه حسين بشيريه در سال ۱۳۷۵ با ترجمه كتاب «نقد در حوزه عمومى» اش، او را به دانشجويان ايرانى معرفى كرد. از ديگر كتبى كه حسين بشيريه به بازار نشر روانه كرده است، كتاب معروف «انديشه هاى ماركسيستى» اوست كه بشيريه در آن با پژوهشى موشكافانه، تأكيد خود را بر «انديشه سياسى» نهاده است و نظام هاى سياسى معاصر را به كاوش و كنكاش گرفته است. جلد اول اين اثر بر تعاليم و انديشه هاى سياسى ماركسيستى تمركز كرده و در ده گفتار و يك جمع بندى به همراه مقدمه اى ممتع، به پايان مى رسد. جلد دوم آن نيز در دو بخش عمده ليبراليسم و محافظه كارى در قرن بيستم فراهم آمده است و هر بخش نيز شامل هشت گفتار است كه فيلسوفانى چون كارل پوپر، فردريش هايك، آيزايا برلين، جان رالز، ها آرنت و... را به بحث و كاوش مى گيرد. گرچه آموزه هاى «ماركس» يكى از علايق و دلمشغولى هاى بشيريه بوده است، اما هرگز نمى توان به زعم منتقدان قسم خورده اش او را ماركسيست و كمونيست ناميد. با اين همه، تأثيرات كتاب «فراسوى ساخت گرايى و هرمنوتيك» در سال ۱۳۷۹ بر بشيريه چنان بود كه بعدها در آثارى چون «دولت و جامعه مدنى» و «جامعه شناسى تجدد» نشانه هاى اين اثرپذيرى كاملاً عيان بود. با اين وجود، نبايد فراموش كرد كه «بشيريه هنوز توسط خطى مستقيم از ماركسيسم به پست مدرنيسم متصل مى شود و آن مدرنيته است.» اين موضوع را مى توان از علاقه بشيريه به هابرماس تشخيص داد. اگر قرار باشد دو نفر از برجسته ترين جامعه شناسان سياسى ۲۵ ساله اخير ايران را معرفى كنيم كه به بررسى تاريخ معاصر از منظر جامعه شناسى سياسى پرداخته اند، بى گمان بايد به «پروانه آبراهاميان» و حسين بشيريه اشاره كرد. گرچه آبراهاميان بيشتر در بررسى دوره قاجار اشراف دارد و به تجزيه و تحليل استبداد حكومتى قاجار با در نظر گرفتن ساختار اجتماعى، ادارى و سياسى مى پردازد، اما حسين بشيريه اشراف كاملى بر تاريخ معاصر و دوره پهلوى دارد. او در كتاب «موانع توسعه سياسى در ايران» نشان مى دهد كه چطور بر شرايط تاريخى اين دوره محيط است. چنانچه ايران قرن ۱۹ را داراى نظام بوروكراتيك - زميندارى مى داند كه در نتيجه گسترش نفوذ تمدن صنعتى غرب دچار تحول شد. بشيريه در باب انقلاب مشروطيت مى نويسد: «انقلاب مشروطه بر اساس ايدئولوژى ليبراليسم و تجديد قدرت دربار موجب ائتلاف موقتى نيروهاى اجتماعى مختلف شد. به هرحال انقلاب مشروطه بيشتر انقلابى شهرى بود و زمينه درگيرى و فعاليت سياسى اكثريت عظيم مردم ايران يعنى دهقانان و روستاييان را فراهم نياورد. همچنين انقلاب مشروطه، انقلاب اجتماعى ويرانگرى به شمار نمى رفت كه ساختهاى اجتماعى و اقتصادى را درهم نوردد.» حسين بشيريه حالا ۵5 سالگى را هم پشت سر گذاشته و در اين مدت بيش از ۲۵ جلد كتاب از او منتشر شده است. «كتابهايى كه به تصور ايرانيان از تجدد كمك مى كند.» او توانسته على رغم تربيت شاگردان اصلاح طلب اثرگذار بر جريانات اجتماعى - سياسى پس از دوم خرداد همچنان خارج از بازيهاى سياسى به فعاليت علمى خويش سرگرم باشد و اين براى چون اويى فضيلت است. بسياري سروش و بشيريه را با يکديگر مقايسه مي کنند اما در دو جهت متفاوت .در واقع اگر قرار باشد اين مقايسه را در مورد حسين بشيريه بيذيريم بايد به تکميل آن به اينگونه بپردازيم که؛ تفاوت سروش دهه 70 با بشيريه دهه 80 در اين است که سروش استاد مسلم و غيرقابل انکار حوزه انديشه فلسفي - ديني است، حال آنکه بشيريه استاد مسلط حوزه انديشه سياسي - اجتماعي است و از اين منفذ بر روشنفکران ايران تاثير مي گذارد. براي اثبات اين مدعا کافي است که نگاهي به شاگردان اصلاح طلب بشيريه بيندازيم که برخي از آنها همچون سعيد حجاريان بعدها تبديل به مغز متفکر اصلاح طلبي در ايران شدند و هنوز هم از سرآمدترين نيروهاي مصلح (به معناي اصلاح طلبي آن) در جامعه سياسي ايران هستند. مخالفان نظريات و انديشه هاي «حسين بشيريه» نيز در ايجاد اشتراک ميان سروش و او راه موافقان را مي پيمايند و او را نقطه تلاقي جريان فلسفي - ديني روشنفکري ايران و جريان سياسي - اجتماعي انديشمندان ايراني مي دانند. گرچه آنها سروش و بشيريه را «پدران سکولاريسم» ايراني و مذهبي مي نامند و بشيريه را «آموزگار اصلاح طلبان» مي نامند. در اين باره اگر مبناي قضاوت روزگاري باشد که بشيريه طي دوره هاي دکتراي علوم سياسي استاد گروهي از اصلاح طلبان به هرم قدرت راه يافته، بوده است، سخن آنها پربيراه نيست. اين شاگردان البته وفاداري خود را به استاد آموزگار ديروز خويش گاه به گاه به اثبات رساندند. چنانکه پس از چاپ کتاب ارزشمند «لوياتان» اثر برجسته «هابز» سعيد حجاريان خواندن اين کتاب را به تمام علاقه مندان و جست وجوگران فلسفه هاي سياسي دنياي معاصر غرب پيشنهاد کرد. کتاب هابز از جمله شاخص ترين توصيفاتي است که تاکنون درباره دولت مدرن در «عرصه فلسفه سياسي» منتشر شده است. کتابي که پس از 350 سال از عمر آن حسين بشيريه به زبان فارسي ترجمه کرده است و يکي از شاخص ترين شاهکارهاي توصيفي درباره دولت مدرن است. به گونه اي که حتي مي توان آن را در سير تاريخي کتب انديشه سياسي پس از شهريار ماکياولي مهمترين و موثرترين کتاب خواند. اگر ماکياولي در شهريار نوع نگاه به سياست را دگرگون ساخت و به آن از دريچه قدرت نگريست (تا پيش از او پيروان نگاه افلاطوني به سياست، اين دانش را از دريچه فضيلت مي نگريستند) کتاب هابز بر اساس چنين نگاهي يک نظريه براي تاسيس دولت مدرن ارائه کرد. دولت مدرن مورد نظر هابز البته يک دولت مطلقه است اما نه به معناي مرسوم آن که دولتي استبدادي خوانده مي شود. بلکه هابز در نظريه سياسي خود مي کوشد بر دوگانگي ها (دولت و کليسا، دولت مرکزي و ملوک الطوايفي و...) و چندگانگي ها و پراکندگي هاي قدرت چيره شود و از يک دولت مستقل مرکزي و نيرومند حمايت کند. حسين بشيريه در مقدمه خود به اين مساله اذعان دارد و دو نکته مهم را درباره هابز و کتابش براي پرهيز از گمراه شدن خواننده و مخاطب متذکر مي شود؛ اول نوع نگاه سيال و همه جانبه هابز به قدرت و دوم تلاشي که او در راه جدايي دولت از کليسا انجام داد. شايد به همين دليل هم هست که اين کتاب نام فرعي هم دارد، لوياتان يا جوهر، صورت و قدرت دولت کليسايي و مدني. گرچه همين محور و توجه ويژه بشيريه به آن موجب نگراني مخالفان بشيريه از همانندسازي مفاهيم سکولار مسيحي با مصاديق امروز جامعه ايران شد و مخالفت هاي فراواني را براي بشيريه و کتابش در پي داشت. به ويژه آنکه درست يک سال پيش از انتشار کتاب «لوياتان» بشيريه در جلسه اي علمي در دفتر مطالعات و تحقيقات سياسي وزارت کشور گفته بود؛ «ايران راهي جز توسعه سياسي ندارد و توسعه سياسي هم معنايي جز دموکراتيزاسيون ندارد.» يکي ديگر از آثار منحصر به فرد حسين بشيريه که در آغاز سال 1380 روانه بازار نشر شد اثري بود به نام «ديباچه اي بر جامعه شناسي سياسي ايران / دوره جمهوري اسلامي». در ديباچه اين کتاب آمده که بخشي از اين کتاب در واقع به عنوان طرح تحقيقي براي دفتر مطالعات سياسي وزارت کشور نوشته شده است. بشيريه در اين کتاب دولت در جمهوري اسلامي ايران را در قالب سه دوره تاريخي طبقه بندي مي کند؛ «دولت ايدئولوژيک جامع القوا يا همان دولت مهندس ميرحسين موسوي که از سال 1360 آغاز شد و تا اوايل سال 1368 ادامه داشت. دولت دموکراسي صوري يا دولت هاشمي رفسنجاني که از سال 68 آغاز شد و تا سال 1376 ادامه داشت و دولت شبه دموکراتيک خاتمي که از سال 1376 شروع شد و اواسط امسال به پايان مي رسد.» از ديگر کتاب هاي مطرح حسين بشيريه کتاب معروف «درآمدي بر جامعه شناسي تجدد» اوست. در يک نگاه کلان مي توان گفت که بشيريه در اين کتاب با ترکيب و اقتباس چند اثر عمده درباره تاريخ و جامعه شناسي تجدد و پساتجدد از نويسندگان برجسته اين حوزه چون پيتر واگنر، اسکات لش، مارشال برمن و يورگن هابرماس به تحليل و تعبير تجدد، امواج مختلف آن و پساتجدد پرداخته است. گرچه اين کتاب به مانند کتاب «لوياتان» سر و صدا نکرد. کتاب «لوياتان» نوشته هابز انگليسي که حسين بشيريه ترجمه کرده است، در سال 1381 توانست جايزه بهترين ترجمه و تاليف سال را به خود اختصاص دهد، اما از جمله کتاب هايي است که بسيار موردتوجه علاقه مندان حوزه علوم سياسي واقع شد. آنگونه که بشيريه در آخرين روزهاي حضورش در ايران مي گفت بخش قابل توجهي از دغدغه ها و نگراني هاي او به ناکارايي حوزه آموزش و پژوهش کشور مربوط مي شد. وي از وضعيت علوم سياسي در دانشگاه هاي کشور ابراز تاسف مي کرد و مي گفت؛ کاش اين رشته در اين دانشگاه منحل مي شد. و من فکر کردم که دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران با آن قدمت و پيشينه چرا بايد رشته علوم سياسي نداشته باشد؟ دکتر مي گويد که علوم سياسي به لحاظ علمي معنايي در دانشگاه ها ندارد، خيلي از دانشجوياني که وارد اين رشته مي شوند، بعد از دو يا سه ترم انصراف مي دهند و اين مساله براي گروه علوم سياسي دانشکده نگران کننده است. دکتر بشيريه معتقد است در وزارت علوم براي رشته علوم سياسي واحد درسي قرار نمي دهند، بلکه بر اساس افراد و اساتيد واحدهاي درسي را براي دانشجويان اختصاص مي دهند. وي اظهار اميدواري کرد؛ کاش مي توانستم و دستم باز بود تا تغييراتي در اين رشته پديد بياورم. اين استاد دانشگاه تهران براي يک فرصت مطالعاتي حداکثر دوسه ساله از کشور خارج شد و آن گونه که خود مي گفت پس از گذشت دوران مطالعاتي اش به کشور باز خواهد گشت چرا که او به ميزها و صندلي هاي دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران تعلق دارد و حاضر نيست به اين راحتي ها صندلي استادي اش را ترک کند. هرچند پيشنهادهاي خوبي از جمله از طرف دانشگاه جورج تاون امريکا به او شده بود. به هرحال حسين بشيريه از جمله تاثيرگذارترين افراد آکادميک کشور است که از کنار تاثيرات فکري اش بر جريان اصلاحات در سال هاي رياست جمهوري خاتمي نمي توان به سادگي گذشت. حسين بشيريه طي دو دهه اخير با تاليف و ترجمه بيش از صد عنوان کتاب و مقاله جايگاهي عميق و موثر در تغيير انديشه سياسي نخبگان و جريان روشنفکري و همچنين ترويج دموکراسي و مفاهيم مدرنيته داشته است. منابع: روزنامه همشهری،اعتماد ومقاله سه استاد ایرج جمشیدی

جمعه، دی ۲۷، ۱۳۸۷

سخنرانی ملك الشعرا بهاردراولين كنگره نويسندگان ايران

ما امروزدرسردوراهی تاريخ خود قرارداريم- راهی بسوی كهنگی و توقف و راهی بطرف تازگی وحركت، هرگوينده و نويسنده كه مردم را بسوی آينده و جنبش وحيات هدايت نمايد وصنعت او حقيقی تروغمخوارانه ترباشد كالای او دربازارآتيه رايج تر و مرغوبترخواهد بود. آقايان- توقف وطفره درطبيعت محال است. هستی عبارت ازحركت است. هر متفكرونويسنده كه هوادارتوقف ومحافظت وضع حاليه باشد با دليل منطقی بايد اذعان كند كه رو به عقب ميرود- وهركس درزندگی روبعقب رفت بسوی مرگ شتافت. سعادات ايرانيان درفهميدن وخواندن است و نشرآثارشما درصحنه ای نمايش و صحايف جرايد و راديو وگرامافون ومتون دواوين بزرگترين مدرسه ملی است. سعی كنيد درين مدارس فكربد و كلام ركيك ولفظ زشت تدريس نشود. پس پيش برويد و قوم خود را بحق وعدالت وسعادتی كه درانتظارايشان است رهبری كنيد.
در سال 1325 نخستين كنگره نويسندگان ايران در تهران تشكيل شد. اين بزرگترين رويداد ادبی در تاريخ معاصر ادبيات و هنر ايران بود. برجسته ترين نويسندگان و شعرای آن سال ها دركنار نسلی از بزرگان آينده دراين كنگره شركت كردند. كنگره زمانی تشكيل شد كه وزير فرهنگ ايران "ملك الشعرای بهار" بود. در هيات مديره جلسات آن صادق هدايت نشست و احسان طبری بعنوان دانشمند جوان در آن سخنرانی كرد. يكی از بلند ترين و شيواترين سخنان را پرويز ناتل خانلری ايراد كرد و نيما نيز فرصت يافت چند شعر خود را در آن بخواند. همچنان كه به "افراشته" شاعر طنز پرداز ايران اين فرصت داده شد. درحقيقت، كنگره نويسندگان ايران، زيربنای كانون نويسندگان ايران شد، گرچه با فاصله ای بسيار. ده شب شعر كانون نويسندگان در سال 1356، پس از سه دهه، ادامه آن كنگره بود، گرچه در غياب بزرگانی مانند نيما و هدايت، علی اصغرحكمت و ملك الشعرای بهار. بخشی از سخنرانی افتتاحيه كنگره را كه ملك الشعرای بهار وزير فرهنگ وقت ايراد كرد درپی می آوريم. اين كنگره در زمان نخست وزير قوام برپا شد و ملك الشعرا وزير كابينه او بود.ملك الشعرا بهار كه دوران سالمندی خود را طی می كرد، درسخنرانی خود خطاب به جمع گسترده ای كه در برابر او نشسته بودند و آينده ادبيات و فرهنگ ايران را می خواست به آنها بسپارد گفت: حيات عبارت ازجنبش وفعاليت است وحيات ادبی نيزهمواره درگرو فعاليتها وجنبش ها بوده و ازين رو حركت انقلابی خواه اجتماعی خواه فكری وعقلی موجب ترقی ادبيات وباعث بروز و ظهور ادبا و نويسندگان بزرگ شده و می شود. همانطوركه جنبش مشروطه موجد و پديد آورنده يك دسته ازادبا و چند مكتب ادبی مهم وچندين استاد وهنرمند نامی گرديد- شك ندارم كه جنبش امروز- جنبشی كه درنتيجه جنگ خونين و حركت آزاديخواهانه روشن فكران و تحول بزرگ سياسی و اجتماعی و ادبی پيدا شده است- بارديگردسته تازه و مكتبی بزرگ واستادانی نامدار برای ما تدارك خواهد كرد كه پيشتازان آن تحول با موجود نبودن كوچكترين وسايل تشويق خوشبختانه امروزدرميان ما نشسته اند. ايران به تصديق دوست ودشمن گاهواره هنرمندان وادباء بوده وهست ما آثار درخشانی ادب عالی را در كتيبه بيستون و درميان قطعات گانه زرتشت و در باقی مانده آثار ساسانی و درفهلويات و اشعارمحلی بعد ازاسلام و زبان شيرين « دري» درطول 25 قرن متمادی سراغ داريم و ميدانيم كه هر وقت هنرهای زيبا خاصه شعر و ادب درين كشوراز طرفی حمايت شده است بی درنگ پهلوان ها و هنرمندهائی دراين فن بوجود آمده وعالمی را حيران خود ساخته اند. يكروزاين حمايت ازطرف دين وروزديگرازطرف دولت ودرباربعمل ميآيد- ولی ايامی فرا رسيده است كه بايستی اين فن ازطرف خود ملت حمايت شود و مردم دريابند كه حيات سياسی واجتماعی واقتصادی آنها رهين زبان و ادبيات آنها است وبرای بقای شخصيت ملی واستقلال سياسی خود بايد از نويسندگان وگويندگان با علاقه و التهاب تمام حمايت نمايند. زيرا ديگرحوزه دينی واستطاعت دربارقادرنخواهد بود ازادبيات وسيع امروزی حمايت كند و اگرمردم خود از ادباء و نويسندگان خويش حمايت ننمايند و بازهم ديوانگانی پيدا شوند كه بخواهند اين حقيقت بارز ومسلم جهانی را انكار كنند و بگويند: ملت شعر وادب نمی خواهد بايد اعتراف كرد كه ريشه ادبيات ما ازاينكه هست بازهم خشك ترخواهد شد و آن ضربت كشنده كه در دوره ديكتاتوری با كمال نفرت وخشم بر پيكرادب وصنعت وزبان ما وارد آمد بارديگرتكرارخواهد شد. ما امروزدرسردوراهی تاريخ خود قرارداريم- راهی بسوی كهنگی و توقف و راهی بطرف تازگی وحركت، هرگوينده و نويسنده كه مردم را بسوی آينده و جنبش وحيات هدايت نمايد وصنعت او حقيقی تروغمخوارانه ترباشد كالای او دربازارآتيه رايج تر و مرغوبترخواهد بود. آقايان- توقف وطفره درطبيعت محال است. هستی عبارت ازحركت است. هر متفكرونويسنده كه هوادارتوقف ومحافظت وضع حاليه باشد با دليل منطقی بايد اذعان كند كه رو به عقب ميرود- وهركس درزندگی روبعقب رفت بسوی مرگ شتافت- خاصه اديب وگوينده كه بايد همواره به مسافات بعيده پيشاپيش قوم حركت كند تا قوم را كه فطره ديرباورومايل بتوقف است قدری پيشتر بكشد. اغراق روزی در شعر مطلوب بود و امروز اغراق درعمل و فكر مطلوب تراست. اغراق فكری وعملی همانست كه گوينده خود چند قدم بيشتر ازآنچه می خواهد قوم را بدان رهبری كند قرارگيرد و ازآنجا قوم خود را آواز دهد تا قوم بدانجائی كه بايد رسيد بطيب خاطرنزديك شود و برجای طبيعی خود استقراريابد. سعادات ايرانيان درفهميدن وخواندن است و نشرآثارشما درصحنه ای نمايش و صحايف جرايد و راديو وگرامافون ومتون دواوين بزرگترين مدرسه ملی است. سعی كنيد درين مدارس فكربد و كلام ركيك ولفظ زشت تدريس نشود. پس پيش برويد و قوم خود را بحق وعدالت وسعادتی كه درانتظارايشان است رهبری كنيد.
مطالب مرتبط:
درادامه متن کامل تصنیف "مرغ سحر"ازسروده های جاودانی وماندگار استاد ملک الشعرای بهار تقدیم دوستداران میگردد. این تصنیف برای نخستین بار در سالهای بین 1303-1310 ؟!! اجرا شده است و در همان سالها کسان دیگری هم این ترانه را خوانده اند که صفحاتشان موجود است : ملوک ضرابی و ایران الدوله . هر دو با اجرای تار نی داود .وبعد بااجرای زیبای قمرالملوک وزیری. از دیگر اجراهای مجدد این ترانه باید به اجرای استاد محمد رضا شجریان و نادر گلچین اشاره کرد ، همچنین اجرای فرهاد مهراد .آهنگ تصنیف مرغ سحر، در دستگاه ماهورواثراستاد مرتضی نی‌داوود است. ماندگاری مرغ سحر را باید در مضمون اجتماعی-سیاسی آن جستجو کرد که در هر دوره‌ای در ایران به گونه‌ای مصداق پیدا می‌کند.ومردم آماج وآرزوهای خویش را در مضامین این شعر جستجو می نمایند.نسل امروزدر هر جمعی باشورو شوقی وصف ناپذیر"مرغ سحر"رافریاد میزند وهمچون سرود ملی آنرا می خواند.
تصنیف ( مرع سحر ) مرغ سحر ناله سر کن داغ ِ مرا تازه تر کن زآه شرر بار ، این قفس را بر شکن و زیر و زبر کن بلبل ِ پر بسته ز کنج ِ قفس درآ نغمه ی آزادی ِ نوع ِ بشر سرآ وز نفسی عرصه ی این خاک ِ توده را ، پر شرر کن ظلم ِ ظالم ، جور ِ صیاد آشیانم ، داده بر باد ای خدا ! ای فلک ! ای طبیعت ! شام ِ تاریک ِ ما را سحر کن نو بهار است ، گل به بار است ابر ِ چشمم ، ژاله بار است این قفس چون دلم تنگ و تار است شعله فکن در قفس ای آه ِ آتشین دست ِ طبیعت گل ِ عمر ِ مرا مچین جانب ِ عاشق نگه ای تازه گل از این بیشتر کن مرغ ِ بیدل ، شرح ِ هجران مختصر کن . عمر ِ حقیقت به سر شد عهد و وفا پی سپر شد ناله ی عاشق ، ناز ِ معشوق هر دو دروغ و بی اثر شد راستی مهر و محبت فسانه شد تا قول و شرافت همگی از میانه شد از پی ِ دزدی ، وطن و دین بهانه شد دیده تر شد ظلم ِ مالک ، جور ِ ارباب زارع از غم ، گشته بی تاب ساغر ِ اغنیا پر می ِ ناب جام ِ ما پر ز خون ِ جگر شد ای دلِ تنگ ناله سرکن از قوی دستان حذر کن وز مساوات صرف ِ نظر کن ساقی ِ گل چهره بده آب ِ آتشین پرده ی دلکش بزن ای تار ِ دلنشین نال بر آر از قفس ای بلبل ِ حزین کز غم ِ تو سینه ی من پر شرر شد .

چهارشنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۷

زن هیزم شکن

روستای آزو بابل

شنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۷

كوه نوردي در زمستان

حتي اگر براي كوهنوردي يك روزه ازمنزل خارج مي شويد خطرات زمستان را دست كم نگيريد . بهمراه داشتن يك كوله كوچك كه در آن لباس گرم – غذاي مقوي يك فلاسك چاي – سوت – دستكش اضافه –چراغ قوه و يك يخ شكن ساده وزن زيادي ندارد . اما اين لوازم مي توانند در موقع لزوم بسيار كار ساز باشند .در سنگ نوردي هاي زمستاني نيزسود بهمراه داشتن يك كوله مناسب با تمامي ابزار صعود و فرود و لوازم اضافي خيلي بيشتر از جا گذاشتن آن در پاي مسير به هواي صعودي سبكبار است . گاهي بعد از صعود به جاي فرود ممكن است بخواهيم از معابري ديگري به پايين برگرديم كه ممكن است پوشيده از برف باشند . بهمراه داشتن يخ شكن هاي نيم پا در اين مواقع بسيار به ايمني كار مي افزايد .اگر شيب مسير تند بود و تبر يخ بهمراه نداشتيم مي توانيم از دو قطعه سنگ مناسب كمك بگيريم تا در صورت سقوط احتمالي و ليز خوردن با كمك آنها بتوانيم سريعتر خود را متوقف كنيم .حفظ خوتسردي در هنگام سر خوردن بر روي برف سفت مهم ترين عامل است . اگر هيچ چيز ( حتي همان تكه سنگ را درست نداريد ) سعي كنيد بدن را به حالت مناسب در آورده و با فشار دادن دست ها و پنجه پا خود را متوقف كنيد .اگر رو به جلو سر خورديد سعي كنيد روي خود را به سمت سمت سطح برف بچرخانيد و رو به برف قرار بگيريد . سپس با فشار نوك كفش و كف دستان خود را متوقف كنيد . سطح برف در اين حالت مي تواند دست شما را بشدت بسوزاند !!!پس حتما دستكش به دست داشته باشيد .اگر از پشت سر يعني حالتي كه سر شما رو به سمت پايين است سر خورديد در وحله اول كاري كنيد كه پاها به سمت پايين قرار گيرد و در همين حين سينه خود را به سمت برف چرخانده و بعد مانند روش قبلي خود را متوقف كنيد . به همراه داشتن يك تبر كوهنوردي مناسب تا حد زيادي در كنترل سقوط به شما كمك مي كند. در هر دو روش حتما صورت خود را به سمت بالا بگيريد تا از اصابت و يا كشيده شدن چانه با سطح برف جلو گيري شود .هنگاميكه كاملا متوقف شديد . اول با ضربات پا جاي استقرار مطمئني براي خود تهيه كنيد و بعد از جاي خود بلند شويد . لازمه کوهنوردي فني در زمستان دقت بيشتر و رعايت نکات ايمني و همچنين تدارک مناسب است . هنگام بستن کوله خود براي يک برنامه زمستاني ( خواه فني خواه ساده ) بايد به ياد داشته باشيم هيچوقت نمي توان با قاطعيت در زمستان طول يک برنامه را پيش بيني نمود. به همراه داشتن لوازم زير در زمستان در کوله هر کوهنوردي در برنامه هاي کوتاه ايمني او را بالا مي برد: فلاسک مناسب با روکش:يک نوشيدني گرم مي تواند در شرايط بد نيرو و انرژي شما را به حد چشم گيري بالا ببرد. حتما فلاسک خود را داخل يک کاور فوم عايق و يا حد اقل يک جوراب پشمي مناسب قرار دهيد . اين کار گرماي فلاسک شما را تا مدت زيادتري حفظ مي کند. يک وعده اضافه غذاي کنسروي:مدت برنامه شما هر چه باشد يک وعده غذا بيشتر با خود به مراه ببريد. وجود يک کنسرو چندان کوله شما را سنگين نمي کند اما اگر لازم شد مي تواند انرژي کافي براي فعاليت را به ما بدهد. قمقه آب بزرگتر:در زمستان بدن کوهنورد بسيار بيشتر عرق مي کند( هر جند اين امر خيلي محسوس نيست ! ) اما نوشيدن آب کافي مي تواند روند چرخش خون شما را مناسب تر نمايد. دستکش و کلاه اضافه:اگر در طوفان مدت زيادي مجبور بوديد از سنگ ها صعود کنيد يا تبر يخ در دست داشته باشيد کم کم دستکش شما يخ مي زند. آن را قبل از اينکه دستانتان سرد شوند با جايگزين خشک تعويض کنيد. مي توانيد دستکش يدکي را داخل لباس خود بگذاريد تا با دماي بدن شما گرم شود. يک چراغ قوه مناسب:بهمراه داشتن يک چراغ قوه مناسب سبک همواره در تاريکي زود رس زمستان چاره ساز بوده است . قبل از عزيمت به کوه باتري را مورد بازبيني قرار دهيد. پريموس و ظرف:فلاسک شما هر چقئر خوب باشد باز ظرفيت محدودي دارد. بهمراه داشتن چراغ گاز مناسب در بيتوته هاي اجباري مي تواند کارساز باشد. اگر از مدل هاي گازي استفاده مي کنيد با خود يک يا دو شمع بهمراه ببريد . گاز در سرما يخ مي زند و حرارت شمع در زير آن مي توان به توان حرارتي آن کمک کند. يک زير انداز با اندازه مناسب:اگر مجبور به بيتوته شديد يک زير انداز عايق بخوبي مانع تماس بدن شما با زمين و در نتيجه حفظ دماي بدن شما مي شود. قطب نما:حتي اگر نقشه مناسب از منطقه اي که قصد صعود از آن داريد در دست نباشد در شرايط برف گيجه (witheout) که مه و طوفان ديد شما را به صفر کاهش داده دانستن جهت شمال مي تواند راهگشا باشد. لباس گرم اضافه:هيچگاه به لباسي که حين صعود به تن داريد اکتفا نکنيد. اين لباس حين صعود بعلت تعريق بدن نمدار مي شود و هنگام استراحت شما را سرد خواهد کرد. بهمراه داشتن کت پر - نيم کت و يا يک دست پوليور پلار مناسب مي تواند در زمان ايستادن و استراحت شما را به خوبي گرم کند. روکش دستکش:دستکش هاي پلار و پشمي در هر حال خيس مي شوند. يک جفت روکش دستکش مي تواند دستکش هاي زيري شما را مدت بيشتري گرم نگاهدارد. يک جفت جورب اضافه:در صورت خيش شدن جوراب ها مي تواند شما را گرم کند و همچنين در هنگام بيتوته ( بيواک) اگر شرايط اجازه بدهد تعويض جوراب تا حد زيادي شما را گرم مي کند. عينک مناسب:عينک زمستاني در کوه بايد داراي حفاظ دور چشم براي جلوگيري از نفوذ باد و بوران باشد. طناب انفرادي و کارابين:به هر حال کاربرد خاص خود را دارند. و اگر روزي مورد نياز باشند و در کوله نباشد به ارزش آن پي مي بريم !! نيمه يخ شکن:بسياري از معابر کوهستاني ايران بخصوص در روزهاي جمعه بعلت تردد بسيار لغزنده است . بهمراه داشتن و استفاده از آن آن بخصوص در صبحدم و غروب مي تواند جلوي سر خوردن را بگيرد. باتوم راهپيمايي:وسيله سبک و کارا در برف کوبي و همچنيم بيمه کننده دراز مدت سلامت زانوهاي شما. آنرا هيچگاه از فهرست لوازم خود حذف نکنيد. سوت:براي پيام دادن به ديگران در هنگام مه و برف گيجه هيچ وسيله اي بهتر از آن اختراع نشده است . توجه کنيد سوتي که بهمراه مي بريد از آن دسته سوت هاي موسوم به پيش آهنگي باشد که مانند استوانه داخل آن خالي است. مدل هاي ديگر سوت در سرما يخ مي زند! قبل از حرکت تمام زيپ ها بست ها و سگگک هاي کوله پشتي - گتر - لباس هاي بادگير خود را چک کنيد. و از صحت عملکرد آن ها مطمئن شويد. همچنين بازبيني کفش قبل از صعود و ترميم آسيب هاي احتمالي آن خالي از فايد نخواهد بود. به همراه داشتن 20 تا 30 متر "نيم طناب " مي تواند در مکان اي لازم حمايت مناسب را براي نفرات ضعيف تر محيا کند. با يک کلنگ و استفاده از کارابين مي توان در يک شيب تند نفرات را به سرعت حمايت نمود. ( توجه داشته باشيد نقش اين حمايت بيشتر جنبه رواني دارد.)
مطالب مرتبط: کوههای ایران
شيوه صحيح گام برداشتن در كوه آسيبهای شايع پا در کوهنوردی تاریخچه کوه نوردی زنان در ایران كرم هاي ضد آفتاب دركوهنوردي آنچه يك طبيعت گرد بايد بداند لوازم کمکهای اولیه درکوه طبيعت گردي ونقاط ديدني